یار دیدم
یار دیدم
ناز او بسیار دیدم
در کنارش بی شمار اغیار دیدم
ناز یار ارزان خریدند و کم از دلدار دیدم
عشق را امروز نا هموار دیدم
خالی از گلزار دیدم
خوار دیدم
*
یار خندید
بی خبر اینبار خندید
مست و منگ آنسوتر از اسرار خندید
زخم دل بگشود در من چونکه چندین بار خندید
عاقبت نالید و بعد اغیار خندید
او نه چون بیدار خندید
زار خندید
*
وای بر من
درنیامد«های» برمن
ای زمان یک درب هم بگشای بر من
بدتر از نی گشتم و دیگر نمانده نای بر من
ای شبِ رؤیایی از نو آی بر من
همچنان لای لای بر من
وای بر من
.
دادا بیلوردی
شور زلال عاشورا...
برچسب : نویسنده : dadazolal بازدید : 82